۲ شهریور ۱۳۸۸

خانم بگم کم گفتم!

با اینکه بچه اس ولی خیلی خانمه! هر چی بهش میگی با اون دو تا ستاره براقش نگات میکنه و کاملا" گوش میده! دلم براش میسوزه که اینقدر زود شروع کرده به حرف گوش دادن. دیشب وقتی سه حبه قند رو یکجا گذاشت تو دهنش، من و آقای پدر که چشمامون مثه چراغهای فولکس زده بود بیرون پریدیم که قندها رو از دهنش بکشیم بیرون که خودش هول کرد و پلبی اونا رو داد بیرون. در اینجا من یاد اون مقاله ای افتادم که تو وبلاگ خانم شین خوندم که: اگر زیاد به بچه "نه" بگی بچه خلاقیتشو از دست میده.البته اینجوری اینجوری هم که نگفته بود... ولی اینجا فکر کردم که اگه الان بهش نه نگم دیگه هیچ وقت خلاقیت این خانم دانشمند رو نخواهم دید. با حرکت آکروباتیک من و آقای پدر فکر کنم از شعاع 3 متری قندون هم دیگه رد نشه! اگه الان جلوشو نگیریم لابد پس فردا مي خواد بره بقالي آدامس خروس بخره! مگه نه؟؟؟؟